جهت دریافت حدیث هفته برروی اشتراک خبرنامه کلیک کنید.
قضاوت حيرتانگيز مولاي متّقيان حضرت علي (علیه السلام)
شريح قاضي در زمان عمر منصوب به قضاوت بود. از خودش نقل شده كه گفته است:
مردي نزد من آمد گفت: ديشب در خانهي ما دو زن وضع حمل كردهاند؛ يكي پسر آورده و ديگري دختر ولي نوزادها مشتبه شدهاند و هر يكي از آن دو زن مدّعي است كه پسر از آن من است !آيا تكليف ما چيست؟ من وقتي شنيدم متحيّر شدم كه چه بگويم.
با هم پيش عمر رفتيم . او هم فكري كرد و ديد نميداند. به من گفت: تو كه قاضي هستي بگو چه بايد كرد؟ گفتم: من اگر بلد بودم پيش شما نميآمدم . گفت : اصحاب را جمع كنيد تا از آنها نظرخواهي كنيم . آنها هم جوابي نداشتند. آخرالامر خودش گفت : من مردي را ميشناسم كه حلاّل مشكلات است.
( اَيْنَ اَبُوالْحَسَن مُفَرِّجُ الْكُرَبِ)؛
«كجاست ابوالحسن[علي (علیه اسلام)] برطرف سازندهي غصّهها ».
اصحاب گفتند: احضارش كنيد تا جواب بدهد . گفت : خير عالم را نزد جاهل نميآورند بلكه جاهل بايد نزد عالم برود . ما كه نميدانيم بايد نزد او برويم . با هم حركت كردند امّا علي كجاست؟ در نخلستان خارج شهر مشغول بيل زني و آبياري درختان است!! به راستي كه چقدر بدبختي و مايهي شرمندگي براي امّت اسلامي است كه آدم جاهل بيخبر از احكام خدا تكيه بر مسند خلافت الهي زده و حاكم بر امّت گردد آنگاه آن كس كه از جانب خدا منصوب به خلافت و آگاه از تمام حقايق وحي خداست و عالم به همهي علوم، آنچنان از ميان امّت طرد گردد كه ناچار بايد برود در ميان بيابان بيل بزند و مزدوري كند تا معاش عائلهاش را تأمين نمايد!!
(تبّاً لهذه الدّنيا الدّنيّه)؛
«تباه باد اين دنياي پست و فرومايه كه چه حقّ كشيها در آن شده است و ميشود»!
آمدند و ديدند علي در ميان بيابان بيل ميزند و قرآن ميخواند و مي گويد:
{أ يَحْسَبُ الْإنْسانُ أنْ يُتْرَكَ سُديً}؛[1]
«آيا انسان ميپندارد كه به حال خود رها ميشود [و به حسابش رسيدگي نميگردد]»؟
سلام كردند و جواب شنيدند. فرمود:چطور اينجا آمدهايد؟ عمر جريان را گزارش داد . فرمود : آن دو زن را حاضر كردند. دستور داد قدحي آوردند و آن را وزن كردند و سپس آن را به يكي از آن زنها داد و فرمود:شير خود را در ميان آن قدح بدوش آنگاه آن را با شير وزن كرد و به دوّمي داد و فرمود: تو هم شير خود را در ميان آن بدوش و بار ديگر آن را وزن كرد؛شير يكي از آن دو سنگين و ديگري سبكتر آمد فرمود:پسر از آن زني است كه وزن شيرش سنگينتر است. در جواب عمر كه از سر مطلب پرسيد فرمود: خدا سهم پسر را در ارث دو برابر سهم دختر قرار داده است در شير هم وزن شير دختر سبكتر از وزن شير پسر است.
مرحوم علاّمهي مجلسي(ره) پس از نقل اين قصّه ميفرمايد:
(وَ قَدْ جَعَلَتِ الْاَطِبّاءُ ذلِكَ اَساساً فِي الْاِسْتِدْلال عَلَي الذِّكَرِ وَ الْاُنْثي)؛[2]
«طبيبان اين عمل را اساسي قرار دادهاند براي اثبات پسر يا دختر بودن نوزاد».
اعتراف عمر به فضيلت مولاي متّقيان علي (علیه السلام)
عمر پس از مشاهدهي اين فضيلت از امام، چون احساس شرمندگي ميكرد گفت:
(لَقَدْ اَرادَكَ الْحَقُّ يا اَبَاالْحَسَن وَلكِن قَوْمُكَ اَبَوا)؛
خدا تو را خواسته بود اي ابوالحسن! ولي مردم نخواستند . امام فرمود:
(خَفِّضْ عَلَيكَ يا اَبا حَفْصِ {اِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً}[3])؛[4]
«در مقابل حقّ خضوع كن اي ابا حفص! [كنيهي عمر ابوحفص است] روز قيامت روز جداشدن حقّ از باطل است[آن روز معلوم ميشود چه كسي حقّ و چه كسي باطل بوده است]».
[1] - سورهي قيامه ، آيهي 36.
[2] - بحارالانوار،جلد40،صفحهي234.
[3] - سورهي نبأ،آيهي17.
[4] - سفينهْْ البحار،جلد2،صفحهي435(قضي).
صفیرهدایت شماره 024 ؛ سلسله مباحث معارفی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی