خانه احادیث احادیث از چهارده معصوم«علیهم السلام» امام سجاد «عليه السلام» نامه امام سجاد عليه السّلام به محمّد بن مسلم زهرى كه در آن وى را نصيحت كرده
جهت دریافت حدیث هفته برروی اشتراک خبرنامه کلیک کنید.
نامه امام سجاد عليه السّلام به محمّد بن مسلم زهرى كه در آن وى را نصيحت كرده
خداوند، ما و تو را از فتنه ها حفظ كند و بر تو رحم نمايد تا گرفتار دوزخ نشوى؛ در حقيقت، تو به حال و روزى افتاده اى كه جا دارد هر كه تو را در اين حال و وضع بيند بر تو دلسوزى نمايد. به تحقيق، بار نعمتهاى الهى كه تو را از تنى سالم و عمرى طولانى برخوردار ساخته بر دوش تو سنگين شده، حجّتهاى خدا بر تو تمام گشته چرا كه تو را با كتابش آشنا ساخته و فهم دين خود را به تو آموخته و سنّت پيامبرش را به تو معرفى كرده و در برابر هر نعمتى كه به تو داده و هر حجّتى كه براى تو آورده، وظيفه اى را بر دوش تو نهاده كه مورد نظر اوست و اين همه، براى آن است كه ميزان سپاسگزارى تو را آزمايش نمايد و لطف و فضل خود را بر تو آشكار سازد و در اين خصوص فرموده است: «اگر واقعا سپاسگزارى كنيد، نعمت شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد، قطعا عذاب من سخت خواهد بود» [سوره ابراهيم (14)، آيه 7]؛ پس بنگر فرداى قيامت كه در پيشگاه خدا خواهى ايستاد چگونه مردى خواهى بود؟ آن روزى كه خدا در باره نعمتهاى خويش از تو بازجويى نمايد كه چگونه حقّ آنها را رعايت كردهاى؟ و در خصوص حجّتهاى خود سؤال نمايد كه چگونه با آنها برخورد نموده اى؟ مبادا گمان كنى كه خدا از تو عذرى پذيرد و به تقصير تو راضى گردد.
هيهات هيهات! اين چنين نيست. خداوند در قرآن علما را مسئول دانسته آنجا كه فرموده: «حتما بايد آن را به وضوح براى مردم بيان نماييد و كتمانش مكنيد» [سوره آل عمران (3)، آيه 187].
و بدان كه كمترين چيزى كه كتمان نموده اى و سبكترين بارى كه بر دوش دارى اين است كه با انس خود، ستمگر را از وحشت تنهايى رها ساخته اى و راه گمراهى را با نزديك شدن به او و پذيرفتن دعوتش، برايش هموار كرده اى؛ وه! چه می ترسم كه فرداى قيامت همراه با خيانتكاران گرفتار گناه خود باشى و به خاطر درآمدى كه در اثر كمك به ستمگران به دست آورده اى مورد بازخواست قرار گيرى؛ زيرا تو چيزى را دريافت كردهاى كه نه از آن تو است و نه از آن كسى كه آن را به تو بخشيده است و به كسى نزديك شده اى كه حقّ هيچ كس را نپرداخته است و تو نيز از اين نزديكى خود به او براى جلوگيرى از باطل استفاده نكرده اى و كسى را كه به جنگ خدا رفته دوست داشته اى. آيا غير از اين است كه دعوت آنها از تو براى اين بود كه تو را محور چرخش دستگاه ظلم و ستم خود قرار دهند؟! و با پل قرار دادن تو راهى براى گرفتار ساختن مردم پيدا كردند و تو را نردبان گمراهى و مبلّغ تباهكارى و پوينده راه خود نمودند. در تو نسبت به علماء [آل محمّد عليهم السّلام] بذر شك و شبهه كاشتند و به وسيله تو دل نادانان را صيد كردند و تو آن چنان در اين كار پيش رفتى كه برجسته ترين وزيران و نيرومندترين ياران آنها هم نمی توانستند اين چنين فسادشان را اصلاح جلوه دهند و راه رفت و آمد خواصّ و عوام را به درگاه آنها هموار سازند. [در مقابل اين همه خوش خدمتى]، چه بسيار كم به تو مزد دادند در برابر آنچه از تو گرفتند! چه كم براى آبادى دنيايت مايه گذاشتند در برابر تخريب آخرتت! پس مراقب خود باش كه ديگرى به فكر مراقبت تو نيست و همچون مردى مسئول به حساب خود رسيدگى كن.
ببين چگونه بايد سپاسمند باشى از كسى كه تو را تغذيه [مادى و معنوى] كرده، چه در خردسالى و چه در بزرگسالى. وه چه می ترسم كه تو در شمار كسانى باشى كه خداوند در باره آنها در قرآن چنين فرموده است: «پس بعد از آنان، جانشينانى وارث كتاب آسمانى شدند كه متاع اين دنياى پست را می گيرند و می گويند: «بخشيده خواهيم شد». [سوره اعراف (7)، آيه 169].
تو در خانه دائمى نيستى بلكه در اقامتگاه موقّتى به سر می برى كه آهنگ كوچ از آن داده شده است، مگر آدمى پس از مرگ همسالانش چقدر زنده می ماند؟ خوشا به حال آن كس كه در دنيا بيمناك باشد و بدا به حال آن كس كه بميرد و گناهانش بعد از او ماندگار باشد. به هوش باش كه نيك آگاه شدى و بشتاب كه فرصت محدودى براى تو تعيين شده و تو با كسى وارد معامله شده اى كه نادانى در او راه ندارد و به راستى، كسى كه حفاظت تو را به عهده گرفته از تو يك آن هم غافل نيست.
حاضر باش كه بزودى تو را سفرى دور و دراز پيش آيد و گناهت را درمان كن كه به راستى، بيمارى سختى به وجود تو راه يافته است و گمان مكن كه من در صدد بازخواست و نكوهش و سرزنش تو هستم بلكه می خواهم خداوند انديشه مرده تو را، ديگر بار، احياء نمايد و آنچه كه احياء نمايد و آنچه از دين تو [در اثر همكارى با ستمگران] نهان گشته به تو بازگرداند و سخن خداى تعالى در كتابش را به يادت آورم كه فرمود: «و يادآورى كن كه مؤمنان را يادآورى سود بخشد» [ذاريات (51)، آيه 55].
تو ياد همسالان و نزديكانت را كه درگذشته اند، به فراموشى سپردى و پس از آنان، همچو قوچ شكسته شاخ، به جا ماندى. نگاه كن كه آيا آنان نيز چون تو گرفتار آمدند؟ و يا چونان تو سقوط كردند؟ يا آن كه تو كار خيرى را به ياد می آورى كه آنها آن را فرو گذاشته باشند و به چيزى پى برده باشى كه آنها به آن دست نيافته بودند؛ بلكه فرق اين است كه در دل مردم نفوذ كردى و آنها دور تو را گرفتند و از نظريه تو پيروى نمودند و امر تو را فرمان بردند؛ به طورى كه اگر چيزى را حلال دانى حلالش دانند و اگر چيزى را حرام شمارى حرامش شمارند در حالى كه تو شرائط و شايستگى چنين كارى را ندارى؛ امّا دلبستگى آنان به تو زمينه ساز چنين نفوذى بوده است و از طرف ديگر، از دست رفتن علمايشان و چيرگى نادانى بر تو و هم بر ايشان و رياست دوستى و دنياطلبى تو و ايشان، همه، پشتوانه اين محبوبيّت شده است. آيا توجّه ندارى كه تو در نادانى و فريبكارى غوطه ورى و مردم در بلا و فتنه گرفتارند؟ آرى، اين تو بودى كه آنها را در بلا و فتنه درافكندى و از كار و زندگى بازداشتى و از اينكه تو را در آن موقعيّت می بينند، شيفته آنند كه به آن موقعيّت علمى تو نائل شوند كه تو نائل شده اى يا دريابند آن را كه تو دريافته اى، ولى توسط تو به دريائى افتادند كه ژرفاى آن دانسته نشود و به بلائى گرفتار آمدند كه اندازه آن معلوم نگردد. خدا به داد ما و تو برسد و هو المستعان.
امّا بعد؛ اينك تصميم بگير از وضعى كه براى خود ساختى روى گردانى تا به نيكان بپيوندى كه در جامه هاى ژنده به خاك سپرده شدند و چندان از شدّت گرسنگى رياضت مىكشيدند كه شكمشان به پشتشان چسبيده بود و ميان آنها و خدا حجابى نبود و نه دنيا توانست آنان را فريب دهد و نه خود فريفته دنيا شدند. [آرى] آنها شيفتگى را پيشه ساختند و به جستجو پرداختند و بی درنگ به نيكان پيوستند. اگر دنيا در جان توى پيرمرد دانشمند مردنى چنين رخنه كرده، پس آن نوجوان كه نه علم چندانى دارد و نه رأى پخته اى و نه عقل نابى، تكليفش چيست؟ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! پس به چه كسى بايد پناه برد؟ به چه كسى بايد گلايه كرد؟ ما گلايه و درد دل خود و آنچه را كه در تو مشاهده می كنيم به درگاه خدا عرضه می داريم و مصيبتى كه از جانب تو به ما رسيده به حساب خدا می گذاريم. اينك نيك بنگر كه چگونه بايد سپاسمند باشى از كسى كه تو را تغذيه [مادى و معنوى] كرده، چه در خردسالى و چه در بزرگسالى. و چگونه تجليل می كنى از كسى كه در پرتو دين خود تو را به خوشنامى معروف ساخته است؟ و چگونه از كسوت آن كس كه تو را با پوشاندن كسوت و پوشش خود در ميان مردم آبرومند ساخته حفاظت می كنى؟ و چگونه است نزديكى و دورى تو از آن كس كه تو را فرمان نزديكى و فروتنى داده است؟ تو را چه شده كه از خواب غفلت بيدار نمی شوى و از لغزش خويش باز نمی ايستى تا بگويى: سوگند به خدا كه من در تمام عمر خود يك بار هم نشد كه به پا خيزم و محض رضاى خدا، دين خدا را زنده سازم يا باطلى را بميرانم. پس اين است سپاسمندى تو، از كسى كه تأمين زندگى تو را به عهده گرفته است.چقدر بيمناكم كه تو در شمار كسانى باشى كه خداوند متعال در قرآن فرموده: «نماز را ضايع كردند و پيرو شهوات نفسانى شدند، به زودى به كيفر گمراهى و تباهى برسند».
خداوند قرآنش را در دسترس تو گذاشت و علم آن را به تو آموخت ولى تو آن را تباه ساختى. پس ما سپاس می گذاريم خداوندى را كه ما را از آن چه تو به آن مبتلا گشتى محفوظمان داشت؛ و السّلام.
تحف العقول-ترجمه حسن زاده،از صفحه 483 الی صفحه 491
سخنان كوتاه امام سجاد عليه السّلام در همين زمينه ها
1- راضى بودن به قضاى ناخوشايند از بالاترين مراتب يقين است. 2- هر كه به كرامت نفس خود پى برد، دنيا در ديده اش خوار شد. 3- ارزشمندترين مردم كيست؟ فرمود: كسى كه دنيا را براى خود با ارزش نداند. 4- مردى در حضور امام سجاد عليه السّلام، گفت: بار خدايا! مرا از آفريدگانت بی نياز كن ،
امام عليه السّلام فرمود: چنين نيست؛ زيرا مردم به يك ديگر نيازمندند، بلكه چنين بگو: بار خدايا! مرا از بدترين افراد خلق خود بی نياز گردان. = 5- كسى كه به آنچه خدا برايش در نظر گرفته قانع باشد، او از بی نيازترين مردمان به شمار آيد. 6- هيچ عملى آنگاه كه از پشتوانه تقوى برخوردار باشد، اندك نخواهد بود، پس چگونه علمى كه به درگاه خداوند مقبول افتاده، اندك باشد؟ 7- از دروغ خوددارى كنيد، چه دروغ كوچك باشد و چه بزرگ، چه دروغ جدّى باشد و چه شوخى؛ زيرا اگر انسان دروغ كوچكى بگويد، بر گفتن دروغ بزرگ نيز دل و جرات پيدا مىكند. 8- همين نصرت خدا بر تو بس كه می بينى دشمن تو براى ضربه زدن به تو به نافرمانى خدا روى آورده است. 9- تمام خير آن است كه انسان خويشتندار باشد. 10- امام سجاد عليه السّلام به يكى از فرزندانش فرمود: پسر جانم! خدا مرا براى تو پسنديد ولى تو را براى من نپسنديد، سفارش مرا به تو نمود ولى سفارش تو را به من ننمود؛ پس بر تو باد به نيكى [بر پدر] هر چند به اندك هديه اى.
11- مردى از امام سجاد عليه السّلام پرسيد: زهد چيست؟ امام سجاد عليه السّلام فرمود:
زهد ده جزء دارد: بالاترين درجه زهد، كمترين درجه پارسايى است و بالاترين درجه پارسايى، پايين ترين درجه يقين است و عالی ترين درجه يقين، كمترين درجه خشنودى است. همانا [تعريف] زهد در يكى از آيات قرآن آمده است: «تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است شادمان نگرديد» [سوره حديد (57)، آيه 23]. 12- درخواست حاجات از مردم، زندگى را ذلّت بار سازد و شرم و حيا را از بين ببرد و سبب كاهش وقار گردد و اين همان فقر آشكار است. و كمتر حاجت خواستن از مردم، همان بی نيازى آشكار و واقعى است. 13- به راستى، محبوبترين شما در نزد خدا خوشكردارترين شماست و به راستى، بزرگوارترين شما در پيشگاه الهى شيفته ترين شما به آن چيزى است كه نزد خداست. و به راستى، نجات يافته ترين شما از عذاب الهى بيمناكترين شما از خداست و به راستى، نزديكترين شما به خدا گسترده اخلاقترين شماست و همانا، پسنديده ترين شما در پيشگاه خدا نعمت بخشترين شما بر خانواده خويش است و همانا، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. 14- امام سجاد عليه السّلام به يكى از پسرانش فرمود: پسر جانم! پنج كس را در نظر دار و با آنان همنشين و همسخن مشو و در هيچ راهى آنان را همراهى مكن. گفت: پدر جانم، آنها كيانند؟ امام سجاد عليه السّلام فرمود: مبادا با دروغ پرداز همنشين شوى كه او همچون سراب است، دور را نزديك و نزديك را به تو دور جلوه گر می سازد؛ مبادا با فاسق نشست و برخاست نمايى كه تو را به لقمه اى يا به كمتر از آن بفروشد، مبادا با تنگ نظر مصاحبت كنى كه به هنگام نيازمندى شديد تو به مال او، تو را واگذارد؛ مبادا با احمق رفاقت نمايى كه چون خواهد به تو سود رساند به زيان دچارت سازد مبادا با كسى كه با خويشاوندانش قطع رابطه كرده رفت و آمد كنى كه من او را در قرآن نفرين شده يافتم. 15- به راستى، شناخت و كمال ديانت مسلمان در اين است كه از سخنان بی فائده خوددارى نمايد و كم به جدل پردازد و بردبارى و شكيبايى و خوش اخلاقى را پيشه خود سازد. 16- پسر آدم! هميشه در خير و خوبى به سر خواهى برد اگر واعظ درونى براى خود داشته باشى و به حسابرسى نفس خود پردازى و ترس از خدا را روپوش خود و پرهيز را زيرپوش خودنمايى. پسر آدم! به راستى، تو خواهى مرد و برانگيخته خواهى شد و در پيشگاه خداى عزّ و جلّ براى پاسخ گويى خواهى ايستاد؛ پس خود را براى پاسخ گويى آماده ساز. 17- براى قريشى و عربى، افتخارى جز به تواضع و بزرگوارى جز به تقوى و كردارى جز به نيّت و عبادتى جز به آشنائى با مسائل فقهى آن، نباشد. هان! منفورترين مردم نزد خدا كسى است كه خود را پيرو امامى به شمار آورد ولى در كردار و رفتار از او پيروى ننمايد. 18- مؤمن كسى است كه دعايش يكى از اين سه اثر را داشته باشد: يا برايش ذخيره گردد [تا در آخرت از آن بهره مند شود] يا در همين دنيا مستجاب گردد يا بلايى را كه می خواهد به او برسد، دفع نمايد. 19- همانا، منافق نهى از منكر نمايد ولى خود از منكر دست برندارد و امر به نيكى كند ولى خود به كار نيك نپردازد و چون به نماز ايستد به هر سو نگاه اندازد، چون ركوع كند [گوسفندوار] بر زمين زانو زند و سجده نمايد و چون سجده كند [كلاغ وار] شتابان به زمين منقار زند و بی آن كه روزه بگيرد روز را به شب رساند و همه فكر و ذكرش خوردن غذا باشد و در روز همه اش در فكر خوابيدن است با آن كه شب زنده دارى نكرده است. امّا مؤمن، كردارش را با بردبارى درآميزد، بنشيند تا بياموزد، سكوت اختيار نمايد تا سالم ماند و اسرار را كه به امانت نزد او گذاشته اند با دوستان صميمى خود نيز در ميان نگذارد و گواهى بيگانگان را كتمان ننمايد و در انجام كار حقّ خود نمائى نكند و در اثر شرم حقّ را ترك نكند، اگر از او تعريف و تمجيد نمايند و او را از پاكان دانند، بترسد و از اينكه آنان از گناهان او اطلاع ندارند از خداوند طلب آمرزش نمايد و جهل آن كس كه او را نمی شناسد براى او زيان آور نيست. 20- امام سجاد عليه السّلام بيمارى را ديد كه بهبود يافته است فرمود: پاك كننده گناهان بر تو گوارا باد! به راستى، خداوند به ياد تو بوده پس تو نيز به ياد او باش و از تو درگذشت پس تو نيز سپاس گوى او باش. 21- پنج سخن ارزنده است كه اگر براى به دست آوردن آن كوچ كنيد و در اين راه مركبهاى خود را [در اثر پيمودن راه دور و دراز، خسته و] لاغر سازيد، مانند آن سخنان پيدا نخواهيد كرد : هيچ بنده اى نترسد مگر از گناه خود، اميدوار نباشد جز به پروردگار خود، نادان را شرم نيايد اگر چيزى از او پرسيدند و او پاسخ آن را ندانست در پى فراگيرى آن باشد، صبر نسبت به ايمان چون سراست نسبت به پيكر، و هر كه صبر ندارد ايمان ندارد. 22- امام سجاد عليه السّلام فرمود: خداوند می فرمايد كه اى پسر آدم! به آنچه تو را داده ام راضى باش تا زاهدترين مردم باشى. پسر آدم! به آنچه بر تو واجب نموده ام عمل كن تا عابدترين مردم باشى. پسر آدم! از آنچه بر تو حرام كرده ام برحذر باش تا پارساترين مردم باشى. 23- چه بسيار كسى كه در اثر تعريف مردم از او، عقل از سرش پريد و چه بسيار كسى كه در اثر حسن پرده پوشى خداوند، غرور ورش داشت و چه بسيار كسى كه از احسان غافلگيركننده خدا، غافلگير شد. 24- واى بر حال كسى كه يكانهايش بر دهگانهايش غالب آيد. مرادش اين است كه گناهانش كه يكان هستند بر حسنه هاى او كه دهگان به شمار می آيند چيره شود. 25- به راستى، دنيا كوچيده و پشت كرده و آخرت كوچيده و دارد می آيد و هر كدام از آن دو، فرزندانى دارند؛ پس شما از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا. از آنان باشيد كه به دنيا تمايلى ندارند و مشتاق آخرت اند؛ زيرا آنان كه تمايلى به دنيا ندارند، زمين را سفره و خاك را رختخواب و كلوخ را بالش و آب را عطر خود ساخته اند و گذران زندگى را از دنيا قيچى كرده اند. بدانيد هر كه مشتاق بهشت است به سوى خوبی ها شتاب گيرد و از شهوتها دست بردارد و هر كه از دوزخ ترسد براى توبه كردن از گناهانش به درگاه خدا به سرعت حركت نمايد و از كارهاى حرام عقبنشينى كند.
هر كه تمايلى به دنيا ندارد دشواريهاى دنيا بر او آسان گردد و بر او ناخوشايند نباشد. به راستى، خداوند عزّ و جلّ بندگانى دارد كه دلهايشان به آخرت و ثواب آن آويخته و آنان مانند كسانی اند كه بهشتيان را در بهشت، جاودان و غرق در نعمت ديده اند و دوزخيان را در دوزخ گرفتار عذاب. آنان همان كسانی اند كه آسيبشان به مردم نمی رسد؛ زيرا دلهايشان آنچنان از خوف الهى لبريز شده كه ديگر به فكر [آزار] مردم نمی افتند و چشم از حرام پوشيده اند و نيازشان به مردم بسيار ناچيز است. معاش اندك را كه همان بخور و نمير باشد از خدا پذيرفته اند و براى رهائى از افسوس دراز روز قيامت بر اين چند روز كوتاه [دنيا] صبر كرده اند. 26- مردى به امام سجاد عليه السّلام، عرض كرد: به راستى، من تو را به خاطر خدا به شدّت دوستت دارم. امام سجاد عليه السّلام لحظه اى سر به زير انداخت و سپس فرمود:
بار الها! به تو پناه می برم از اينكه به خاطر تو محبوب گردم و تو از من بيزار باشى! سپس به او فرمود: من نيز تو را براى همان خدائى كه مرا به خاطرش دوست دارى، دوست می دارم. 27- به راستى، خدا از بخيل گداى سمج، بيزار است. 28- چه بسيار فريفته و نيرنگ خورده اى كه سرگرم بازى و خنده است، می خورد و می نوشد و غافل از آن است كه هر لحظه امكان دارد خشمى از جانب خدا او را در برگيرد و در آتش جهنّم سرنگونش سازد. 29- به راستى، از اخلاق مؤمن است انفاق به اندازه شرائط سخت زندگى و گشاده دستى به اندازه گشايش در زندگى و انصاف به خرج دادن نسبت به مردم و پيشدستى كردن در سلام نمودن به مردم. 30- سه چيز مايه نجات مؤمن است: نگه داشتن زبان خود از مردم و از غيبت كردن آنها، مشغول ساختن خود به امورى كه براى آخرت و دنيايش سودآور است و گريه طولانى بر گناهان خويش. 31- نگاه محبّت آميز و صميمانه مؤمن به چهره برادر مؤمن خود، عبادت است. 32- سه چيز است كه در هر مؤمنى باشد در پناه خدا قرار گيرد و خداوند وى را در روز قيامت در سايه عرش خود جاى دهد و از هراس آن روز بزرگ آسوده سازد: يكى از آنها كسى است كه به مردم همان را دهد كه خود از آنها انتظار دارد به او بدهند، يكى ديگر كسى كه دست به كارى نزند و گامى برندارد مگر آن كه بداند آن كار در راه طاعت خداست يا عدم طاعت او، مردى كه به عيب و نقطه ضعف برادرش نپردازد مگر آن كه آن عيب را از خود ريشه كن نمايد و براى مرد همين بس است كه به عيب خود پرداختن، او را از عيبجويى مردم باز دارد. 33- هيچ چيز نزد خدا پس از خداشناسى، محبوبتر از پاك شكمى و پاكدامنى نيست و چيزى نزد خدا دلپذيرتر از اينكه از او درخواست شود نيست. 34- امام سجاد عليه السّلام به فرزند خود- امام باقر عليه السّلام- فرمود: هر كه از تو خيرى بخواهد برايش انجام بده كه اگر درخور آن بود بجا كرده اى و اگر در خور نبود تو در خور آن بوده اى. و اگر مردى از جانب راست تو، تو را دشنام داد و سپس به جانب چپ تو رفت و از تو پوزش خواست، پوزش او را بپذير. 35- با صالحان نشستن، زمينه نيكى و صلاح را فراهم آرد و آداب دانشمندان را فراگرفتن خرد افزايد و اطاعت از پيشوايان الهى موجب كمال عزّت گردد و سود دهى ثروت [براى جامعه] كمال مردانگى است و راهنمايى آن كه از تو مشورتى خواهد، گزاردن حقّ نعمت است و خوددارى از آزار مردم، نشانه كمال خرد است و مايه آسايش دنيا و آخرت. 36- هنگامى كه امام سجاد عليه السّلام اين آيه را تلاوت مىكرد: «و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمىتوانيد آن را به شمار درآوريد». [سوره ابراهيم (14)، آيه 34]، پاك و منزّه است آن كس كه «نعمت شناسى» را نصيب كسى نساخت مگر همان اندازه كه فهميد از «نعمت شناسى» عاجز است و خداشناسى را نصيب كسى نكرد مگر همان اندازه كه فهميد از شناختن كامل خدا ناتوان است و خداوند عزّ و جلّ از همين اندك شناخت عارفان كه وجودش را مورد تقدير قرار داده و اين اعتراف به عجز از خداشناسى آنها را به عنوان سپاس پذيرفته، همان طور كه علم دانشمندان را در عدم درك وجودش را به عنوان ايمان از آنها قبول نموده است؛ زيرا خداوند به خوبى مىداند كه وجودش گسترده تر از آن است كه در فهم بندگان بگنجد و از آن حدّ فراتر رود. 37- پاك و منزّه است آن كس كه اعتراف به نعمت خود را به عنوان حمد و سپاس خود شناخته و منزّه است آن كس كه اعتراف به درماندگى از سپاسگزاريش را سپاس به شمار آورده است.
تحف العقول-ترجمه حسن زاده،از صفحه 491 الی صفحه 501