جهت دریافت حدیث هفته برروی اشتراک خبرنامه کلیک کنید.
سبب وفات حضرت عبدالعظیم الحسنی (علیه السلام)
بر پايه گزارش نجاشى و صاحب بن عبّاد ، حضرت عبد العظيم عليه السلام در اثر بيمارى و به مرگ طبيعى از دنيا رفته است .۱ هنگامى كه بدن شريفش را براى غسل دادن برهنه كردند، در جيب ايشان ورقه اى يافت شد كه در آن، نسب ايشان تا امير مؤمنان عليه السلام نوشته شده بود .۲
ليكن در كتاب الشجرة المباركة در باره سبب وفات حضرت عبد العظيم عليه السلام آمده :
وقُتِلَ بِالرَّىِّ و مَشهَدُهُ بِها مَعروفٌ و مَشهورٌ .۳
[حضرت عبد العظيم] در رى كشته شده و مزار او در آن جا معروف و مشهور است .
همچنين در كتاب المنتخب طريحى آمده :
مِمَّن دُفِنَ حَيّاً مِنَ الطّالِبِيّنَ عَبدُ العَظيم الحَسَنِىُّ بِالرَّيِّ .۴
گفته شده از جمله كسانى كه از خاندان على بن ابى طالب زنده به گور شده، عبد العظيم حسنى در رى است .
در گزارش ديگرى به كتاب مشجّرات ابن مُعَيّه، نسبت داده شده كه ايشان را با زهر، به شهادت رسانده اند .۵
درباره گزارش هاى ياد شده، چند نكته قابل توجّه است :
۱ . گزارش صاحب بن عبّاد و نجاشى ، معتبر و مربوط به قرن چهارم و پنجم هجرى است . بنا بر اين در تعارض با گزارش هاى متأخّر ، بر آنها تقدّم دارد .
۲ . گزارش هاى ياد شده نشان می دهند كه ظاهراً تا قرن پنجم هجرى، موضوع شهادت حضرت عبد العظيم مطرح نبوده است، و گرنه در اين گزارش ها به آن اشاره می شد .
۳ . در صورتى كه بتوانيم بر گزارش كتاب الشجرة المباركة اعتماد كنيم ، جمع ميان اين گزارش و گزارش مشجرات ابن معيّه و نيز گزارش منابع معتبر ياد شده، اين است كه ايشان در اثر مسموم شدن، بيمار شده و به شهادت رسيده است .
۴ . با عنايت به پيشينه خانوادگى حضرت عبد العظيم عليه السلام و قيام علويان در طبرستان ، در صورتى كه زمامداران فاسد بنى عبّاس از مخفي گاه ايشان در رى آگاه می شدند ، قطعاً ايشان را به شهادت می رساندند ، و بعيد نيست در اثر كثرت رفت و آمد با ايشان در مدّت حضورشان در رى ، به اين موضوع پى برده باشند .
۵ . تشبيه زيارت حضرت عبد العظيم عليه السلام به زيارت امام حسين عليه السلام می تواند قرينه اى بر شهادت ايشان باشد .
بنا بر اين ، هر چند دليل قاطعى بر شهادت حضرت عبد العظيم عليه السلام در دست نيست، ليكن دليل محكمى بر نفى شهادت ايشان نيز وجود ندارد ؛ بلكه با توجّه به نكته سوم ، چهارم و پنجم ، پذيرفتن اصل شهادت ايشان بعيد نيست .
1.رجال النجاشى : ج ۲ ص ۶۷ ش ۶۵۱ ، شناختنامه حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام و شهررى / مجموعه رساله هاى خطّى و سنگى: ص۲۲ (رساله «رسالةٌ فى فضل عبد العظيم عليه السلام»، صاحب بن عبّاد).
2.ر . ك : ص ۱۱ .
3.الشجرة المباركة ، فخر رازى (م ۶۰۶ ق) : ص ۶۴ (از منشورات كتابخانه آية اللَّه مرعشى). گفتنى است كه هر چند برخى به استناد ياد نكردن فخر رازى از اين كتاب در سياهه آثارش ، در انتساب اين كتاب به وى ترديد كرده اند، ليكن نسخه هاى خطّى كتاب، در انتساب آن به فخر رازى، صراحت دارند و متن آن نيز نشان می دهد كه مؤلّف ، دانشمندى كاملاً آگاه به انساب خاندان رسالت بوده است و به همين دليل ، نسب شناسان ، آن را در شمار منابع معتبر علم انسابْ ياد می كنند .
4.المنتخب، طريحى : ص ۷ . گفتنى است كه بسيارى از گزارش هاى اين كتاب، ضعيف و نادرست اند و لذا منفردات آن، قابل اعتماد نيستند .
5.شناخت نامه حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام و شهررى / مجموعه كتابها و رساله ها : ص ۱۴۱(«زندگانى حضرت عبد العظيم و امامزادگان مجاور»، محمد رازى شريف) .
برگرفته از کتاب حکمت نامه حضرت عبدالعظیم الحسنی (علیه السلام) ؛ ( محمدی ری شهری ) ، صفحه 27 الی 28